گروه تاریخ انقلاب- روز گذشته مجید انصاری از اعضای مجمع روحانیون مبارز در گفتگو با سایت جماران و آینده به بیان روایت مغلوطی از نحوه برکناری شهید سید اسدالله لاجوردی از دادستانی انقلاب نمود و این عمل را به امام خمینی منتسب کرد. او همچنین از گزارشش درباره نحوه برخورد با زندانیان در زندان اوین سخن گفته بود.
در این باره محمدعلی امانی معاون سیاسی شهید لاجوردی به بیان ناگفتههایی از رفتار شهید لاجوردی در زندان اوین و نحوه برکناری ایشان از دادستانی انقلاب پرداخت. وی میگوید: یکی از حکمهایی که من از شهید لاجوردی گرفتم، مسئولیت زندان اوین بود که در سال ۶۳ گرفتم و حکم دیگر در ارتباط با کارهای اجرایی دادسرای انقلاب بود که در دو مرحله این توفیق را داشتم در ارتباط با کارهای اجرایی دادسرای انقلاب انجام وظیفه میکردیم. یک مرحله در ارتباط با کارهای اطلاعاتی دادسرا بودیم و مرحله بعد هم معاونت سیاسی «شهید لاجوردی» را داشتم. در آغاز سال ۶۳ با توجه به شرایطی که در آن وقت به وجود آوردند و زندان را بطور کلی به سازمان زندانها واگذار کردند. در زمان مسئولیت من بود که زندان اوین را به سازمان زندانها تحویل دادیم و بعد از آن شهید لاجوردی حکم معاونت سیاسیشان را دادند که در خدمتشان بودیم تا زمانی که ایشان از دادستانی انقلاب برکنار شدند وقتی که ایشان برکنار شدند بطور طبیعی کلیه معاونتهایشان هم برکنار شد.
سلوک رفتاری شهید لاجوردی
وی درباره سلوک رفتار شهید لاجوردی نیز میگوید: شهید لاجوردی یک شخصیتی بود که هرکس با او برخورد میکرد متحول میشد و یک چهرهای بود که شناختش از مسائل خیلی بالا بود. آدم شناسیاش خیلی قوی بود، در جریانشناسی، خیلی مقتدرانه تمام جریانات را هم میشناخت و آیندهاش را فعل و انفعالات سیاسی ایشان را میتوانست ترسیم کند و در طول حضورش هم در دادسرای انقلاب این موضوع نمایان بود در مبارزه با جریان نفاق. در اولین اقدامی که دادسرای انقلاب داشت، گروه فرقان بود. جمعآوری گروه فرقان که مجموعاً پنجاه و چند نفر بودند و شهید لاجوردی با برخوردی که با این افراد داشت، آن عناصری که تا قبل از دستگیری آن فردی که شهید بزرگوار «شهید مطهری» را به شهادت رسانده بود نماز شب خوانده بود و شهید مطهری را به شهادت رسانده بود، این فرد را انسان بیاید و دگرگون و متحول کند. خیلی عجیب است. اینجا یافتم که وقتی لاجوردی این مجموعه متهمین را متحول کرده بود و چنان در آنها اثرگذاری کرده بود که یک تعدادی از اینها به جبهه رفتند و شهید شدند و یک تعدادی توبه کردند و بطور کلی عوض شدند آنهایی هم که دستشان به خون آلوده بود و کسانی که «شهید قرنی» را به شهادت رسانده بودند شهید عراقی را به شهادت رسانده بودند، شهید مطهری را به شهادت رسانده بودند، آنها هم واقعاً توبه کرده بودند. ولی آنچه که در اینجا اتفاق افتاد خود اثرگذاری و برخورد شهید لاجوردی بود. یک بار در خردادماه ۶۰ بود که قرار بود از خبرگزاریهای دنیا بیایند و از زندان اوین بازدید کنند، حدود ۱۰ ساعت مصاحبه، فیلمبرداری، عکسبرداری و بازدید از زندان و بازدید از دادسرا و حدود ۱۸۰ خبرنگار خیلی کار سخت و عظیمی بود. تا ساعت ۱۲ شب دیدار طول کشید من دیدم که شهید لاجوردی پایان این بازدید رفتند در محوطه کار خودش مشغول نظافت اتاق و مشغول نظافت سرویسهای بهداشتی دادسرا و... شد، خیلی برایم عجیب بود علت این کار را سؤال کردم. ایشان فرمودند که در تمام این دیدارها در هر دقیقه ای که میگذشت بیش از ۷۰-۶۰ تا فلاش روی صورتم میخورد همه عکسبرداری میکردند رخوت و خودپسندی من را گرفته بود، آمدم اینجا خودم را بسازم.
محمدعلی امانی میافزاید: شهید لاجوردی نقش و ارتباطش معنوی بود وقتی که با یک نفر نفس به نفس میشد تحولات عظیمی را در او ایجاد میکرد. درباره علت کناره گیری هم باید بگویم که ایشان سازش ناپذیر بود. ولایت پذیر جدی بود، اما سازش پذیر نبود. من یک خاطرهای از تهاجماتی که علیه ایشان بود بگویم علت هجمه هم این بود که شهید لاجوردی جریانشناس بود و در مبارزه با نفاق تا انتها رفت. یعنی زمانی که شهید لاجوردی دادستان تهران بود، نظام موفقیتهایی کسب کرد که سازمان منافقین اعلام کرده بود که تمام ایران که هیچ، تمام دنیا سرخ و قرمز است. یعنی هیچکس با هیچکس ارتباط برقرار نکند. دادسرای انقلاب چنین قدرتی داشت و چنین شرایطی ایجاد کرده بود. توانایی دادسرای انقلاب به حدی بود که توانست شهرها را در سال ۱۳۶۰ امن کند. شهر تهرانی را که اصلاً امن نبود، شهید لاجوردی با درایت، مقاومت و اقتدار و سازش ناپذیری سامان داد. آن موقع خیلی توطئه کردند که شهید لاجوردی را بردارند علتش هم روشن بود، علت این بود که یک جریاناتی بود که میدیدند اگر لاجوردی بماند حرکت آنها افشا میشود و این مسئله برخلاف شرایط ماندگاری آنان بود، در نتیجه مرتب توطئه میکردند شهید لاجوردی مصمم بود که جریان پیچیده نفاق را افشا کند.
نظر امام خمینی درباره دادستانی انقلاب تهران
وی درباره نظر امام خمینی درباره عملکرد دادستان انقلاب تهران میگوید: شهید لاجوردی یک روز محضر امام (ره) رسیدند بعد که از محضر امام آمدند دادسرای انقلاب، خیلی بشاش بودند همه ما را جمع کردند و فرمود الآن خدمت امام بودم و ایشان فرمودند که شما سرجای خودتان بمانید و به کارتان ادامه دهید. چند ماه بعد که دوباره خدمت امام رفته بود و به ایشان گفته بود حرکت روبه رشد منافقین و سکوت در برابر آنها مثل این میماند که گوشتهای بدنم را با انبر تکهت که میکنند، هر چه شما بگویید آن را انجام میدهم، بگویید سکوت کنم، سکوت میکنم و بگویید بروم، میروم که امام (ره) فرموده بودند اجداد پاک شما هم در صیانت از اسلام متحمل خیلی از فشارها شدند و سکوت کردند که ایشان گفته بود من تابع هستم.
امانی درباره موانعی که روبریو فعالیت شهید لاجوردی بود میگوید: توطئه هایی که در رابطه با شهید لاجوردی داشتند، این بود که یک جریان پیچیدهای برای یارگیری در داخل زندان اقدام میکرد و سعی داشت با پوششهای مختلفی که برای خود در هر مقطعی ایجاد میکرد، دست شهید لاجوردی را از افشای جریان نفاق ببندد. این جریان در حداکثر جاهایی که مراکز تصمیمگیری بود، رسوخ داشت و بالاخره هم با برنامه ریزی و طراحی توانستند این کار را انجام بدهند، اما شهید لاجوردی دنبال این بود که این جریان را افشا کند. مثلاً شهید لاجوردی در خصوص پرونده نخستوزیری اعتقادات خاصی داشت و تأکید داشت که باید این پرونده دنبال بشود و از زمانی که شهید لاجوردی دنبال این بود که پرونده نخست وزیری دنبال شود خیلیها همه وجودشان را برای ضربه زدن به شهید لاجوردی و اقدامات و برنامه هایش جمع کردند. در مراسم تودیع دادستانی انقلاب، جناب آقای «صانعی» بودند که ایشان یک مقدار عصبانی شدند که شهید لاجوردی فقط به احترام روحانیت گفت: من به دلیل اینکه حضرت آیت الله صانعی در این جلسه ناراحت شدند، از حق شرعی و قانونی خودم میگذرم و سکوت میکنم و همه حرفهایم در دلم است و شاید آن حرفها را با خودم ببرم آن دنیا و شاید برای این دنیا توفیقی بشود که این حرفها را بزنم. ولی امروز وظیفهام این است که سکوت کنم. آنجا آقای صانعی آمده بود و برکناری شهید لاجوردی که خیلی بیمنطق بود و استدلالی پشت آن نبود. علت ناراحتی آقای صانعی هم این بود که برو و بچه های دادسرا که در آن جلسه بودند یک دفعه شعار دادند مرگ بر سازشکار و آقای صانعی از این مسئله ناراحت و عصبانی شد و این عصبانیت او هم باعث شد شهید لاجوردی سکوت کند و سکوتش هم ادامه داشت و تا زمان شهادت هم لب باز نکرد.
دیدار خانواده و یاران شهید لاجوردی با رهبر انقلاب اسلامی در سال 1377
وی درباره استدلال مخالفان شهید لاجوردی در برکناری ایشان از دادستانی انقلاب میگوید: استدلالشان این بود که کارهای آقای لاجوردی به مصلحت نظام نیست. اتفاقاً من اعتقادم این است که شهید لاجوردی به جهت خدمتی که به نسلهای بعدی و به مسئولان نظام کرد بهعنوان یک چهره ملی میتواند مطرح باشد. بعد از شهادت ایشان با همین جریانی که قبل از آن و در زمان مسئولیت داشتند شهید لاجوردی بر بسیاری از جاها حاکم بود، یعنی همانجریان نفاق پیچیدهای که به دنبال این بود تا شهید لاجوردی نباشد و در هر مقطع چهره خودش را آشکار میکرد. برنامهشان این بود که وقتی «شهید لاجوردی» شهید شد با تبلیغ روزنامه های زنجیرهای از او یک مقتول بسازند و این مقتول را بتوانند طراحی کنند که از یک کوچه پسکوچه ای در یکی از خیابان های جنوبی تهران جنازه تشییع بشود و برود که پرونده بسته شود و اطلاعات لازم راجع به شخصیت «لاجوردی» و مخالفان او افشا نشود که برای این کار خیلی هم هزینه دادند، اما به لطف خداوند موفق نشدند، زیرا خون شهید افشاگر است.
توطئه از بیت آقای منتظری بود
محمدعلی امانی افزود: در حکم برکناری شهید لاجوردی، حتی فرد جایگزین را هم به شهید لاجوردی معرفی نکردند، آن موقع آیت الله موسوی اردبیلی در رأس شورای عالی قضایی بود و دادستان انقلاب آیت الله صانعی بود و این آقایان با آقای منتظری ارتباط داشتند و آن موقع بیشترین حمله از بیت آقای منتظری و داماد ایشان هادی هاشمی و برادرش مهدی هاشمی صورت میگرفت. تمام طراحیها آنجا انجام میگرفت و بعضاً هم ما از دادسرای انقلاب خدمت آقای منتظری میرسیدیم و گزارشهایی را خدمت ایشان میدادیم. توطئه هایی که در بیت ایشان طراحی میشد را خدمتشان عرض میکردیم که مهدی و هادی دامادشان چه برنامه ها و توطئه هایی برای آینده دارند. داماد شما به دنبال چه چیزی است. اما بههر صورت گزارشهای بسیار غلطی به آقای منتظری میدادند که شاید هر چند روز یک بار ما برای توضیح درباره اتهامی باید میرفتیم و پاسخ میدادیم. من یک نکته ای را خدمتتان عرض کنم مظلومیت شهید لاجوردی اینجا نمایان میشود، گزارش داده بودند که در زندان دستشویی نیست و آقای منتظری این گزارش را داده بود به قوه قضائیه و یکی از استدلالهای آقایان این بود. آقای لاجوردی رفتند خدمت حاج احمدآقا و گفتند از قوه قضائیه یک نفر را بفرستید بازدید کند. که گفتند ما نمیفرستیم و بعد از مذاکراتی که انجام شد آقای محمدعلی انصاری از طرف حاج احمدآقا به زندان اوین آمدند که ببینند آیا گزارش درست است، یا کذب است. اتفاقاً آن موقع من مسئول زندان بودم. خاطرم هست که به اتفاق ایشان رفتیم داخل بندها و یک یک بندها را دیدند و کذب بودن آن گزارش را اعلام کردند. با چنین گزارشهای غلطی میخواستند لاجوردی جریانشناس سازش ناپذیر، دیگر نباشد. سازش ناپذیری او و اینکه در دادسرای انقلاب هیچ توصیه ای از هیچکس نمیپذیرفت، آقایان را ناراحت کرده بود.
مراسم تودیع شهید لاجوردی دز سال 1363
امام بالاترین پشتیبان بود
وی درباره پشتیبانی امام خمینی از برنامه های شهیدلاجوردی گفت: امام بالاترین پشتیبان بودند. ولی بالاخره وقتی یک جو ساخته میشود، امام هم سکوت کردند، اما حضرت امام (ره) در قضیه عملیات مرصاد و آن حکمی که در ارتباط با جریان نفاق درون زندان در سال ۶۷ دادند حکایت از این میکرد که امام از عملکرد قوه قضائیه و آزادسازی منافقین راضی نیستند که حالا آن حکم از لحاظ امنیتی سری است و نمیشود مفاد آن را عنوان کرد. شورای عالی قضایی برنامه های شهید لاجوردی را در بازسازی زندانیان قبول نداشت و از طرف دیگر برای آزاد کردن بعضی افراد به شهید لاجوردی فشار میآورد که البته ایشان زیربار نمیرفتند. در اینجا یک نمونه از برخوردهای شهید لاجوردی را بگویم. ما یک زندانی کمونیست داشتیم که با خانوادهاش تماس گرفته بود. بعد با مادرش که صحبت میکرد پایان صحبتش گفت مامان خداحافظ. شهید لاجوردی حدود ۴-۵ ساعت وقت گذاشت که به او تفهیم کند که کمونیست نیستی چون در پایان صحبت با مادرت، اسم خدا را هم آوردی. آن مرد مقاومت میکرد. اما بالاخره با استدلالهای منطقی شهید لاجوردی قبول کرد که حرفهایش از روی انگیزه و اعتقاد راسخ نیست. یکی دیگر از برنامه های شهید لاجوردی اردو بردن زندانیان بود. یک بار حدود ۴۰۰ نفر را برای اردو به سد لار بردیم. شهید لاجوردی طوری زندانیها را ساخته بود که وقتی در آنجا دو نفر از خلوت استفاده میکردند مشروب الکلی استفاده میکردند، خود زندانیها آمدند و گفتند اینها مشروب میخورند بگیریدشان.
دقایقی پس از ترور شهید اسدالله لاجوردی- پیکر ایشان بر دوش مردم در مسجد امام خمینی بازار
مظلومیت شهید لاجوردی
محمدعلی امانی در انتها درباره مظلومیت شهید لاجوردی و نحوه شهادت ایشان گفت: شهید لاجوردی را یک سد برای خودشان میدانستند. یعنی خیلی از جریانات پیچیده نفاق چون میدانستند لاجوردی اطلاعات بالایی از خیلی افراد و جریانها دارد و از طرف دیگر هیچ وقت با هیچ جریانی سازش نمیکند، از این جهت یک سدی در مقابل جریانات پیچیده نفاق بود و این بود که ایشان را با اینکه هیچ مسئولیتی نداشت و در مغازه شخصی خود مشغول کسب و کار بود، به شهادت رساندند تا به خیال خام خودشان او را از بین ببرند که نباشد تا آنها بتوانند به مقاصدشان برسند و افشا نشوند. من یک نکته درباره پس از شهادت بگویم. اقدام روزنامه های زنجیرهای و اینکه شهید لاجوردی تحت عنوان اینکه یک فردی در گوشه ای از تهران به قتل رسید، این مسئله خیلی برایم سنگین بود که برای این مرد، با آن توصیفات، اینگ ونه نوشته شود. یک مرد بیادعا، یکی از مظلومترین انسانها بعد از شهید مظلوم بهشتی که من فکر میکنم لاجوردی در مکتب شهید بهشتی پرورش یافته بود به مظلومیت شهید بهشتی ایشان هم همان مظلومیت را داشت و مرد پولادین انقلاب بعد از گذر از این همه تهاجمات و حملهها و... یک بار نشد که ببینم آقای «لاجوردی» به رغم فشارهایی که قوه قضائیه بر ایشان آورده بود، با همه فشارهایی که طیف آقای منتظری به ایشان آورده بود اهانتی یا ناراحتی ای از خود ابراز کند. خدا جناب آقای ناطق نوری را حفظ کند، آن موقع رئیس مجلس شورای اسلامی بود که در یک اقدام بجا از خانواده شهید لاجوردی خواستند که حتماً جنازه شهید را بیاورید و رسماً از جلوی مجلس تشییع شود و مجلس را به احترام شهید لاجوردی تعطیل کردند و خودشان آمدند آنجا یک خطابه ای را در ارتباط با تلاش شهید لاجوردی و برخورد بانفاق ومظلومیت او بیان داشت که این اقدام در تاریخ ثبت شد.
اخبار مرتبط:
علت حملات مكرر فتنهگران به شهيد لاجوردي چيست؟
عقده گشایی مجید انصاری علیه "دیده بان انقلاب" پس از 13 سال
واکنش وزیر دادگستری به ادعاي انصاری: امام از برکناری شهید لاجوردی ناراحت شدند
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : تحریف تاریخ, کینه های بدریه, طراحی توطئه ها, بیت منتظری, شهید سید اسدالله لاجوردی, مجید انصاری, مجمع روحانیون مبارز, سایت جماران و آینده, ,